خلاصه داستان: یک وایکینگ جوان بدبخت که آرزوی شکار اژدها را دارد، خود دوست غیر محتمل یک اژدهای جوان می شود و می آموزد که ممکن است موجودات بیش از حد تصور او باشند.
خلاصه داستان: برای قدرت دادن به شهر، هیولاها باید کودکان را بترسانند تا آنها فریاد بزنند. با این حال، کودکان برای هیولاها سمی هستند، و پس از اینکه یک کودک از راه می رسد، دو هیولا متوجه می شوند که ممکن است چیزها آنطور که آنها فکر می کنند نباشد.
خلاصه داستان: وقتی دو دختر برای نزدیک شدن به مادر بیمارشان به کشور می روند، با ارواح جنگلی شگفت انگیزی که در آن نزدیکی زندگی می کنند، ماجراجویی می کنند.
خلاصه داستان: یک عمل ساده محبت آمیز همیشه جرقه دیگری می زند، حتی در یک مکان یخ زده و دور. وقتی پستچی جدید اسمیرنسبرگ، جسپر، با کلاوس اسباببازی دوست میشود، هدایای آنها دشمنی دیرینه را حل میکند و سورتمهای پر از سنتهای تعطیلات را تحویل میدهد.
خلاصه داستان: پس از اینکه رایلی جوان از زندگی خود در غرب میانه ریشه کن می شود و به سانفرانسیسکو نقل مکان می کند، احساسات او - شادی، ترس، خشم، انزجار و غم - در مورد اینکه چگونه می تواند در یک شهر جدید، خانه و مدرسه جدید حرکت کند، تعارض دارد.
خلاصه داستان: هنگامی که یک زن جوان بی اعتماد با بدنی پیر توسط یک جادوگر کینه توز مورد نفرین قرار می گیرد، تنها شانس او برای شکستن این طلسم با یک جادوگر جوان و در عین حال ناامن و همراهانش در قلعه پاهایش است.